باران غم درساحل نگاهم

چکیده خاطرات از یک دلشکسته وتنها

باران غم درساحل نگاهم

چکیده خاطرات از یک دلشکسته وتنها

گیسوان

موهایم را بلند کردم که وقتی از خواب بیدار میشوم پریشانی اش دل مردانه ات را ببرد به ناکجا آباد! بعد از سفر به آن دیار شانه بدست بگیری و این خرامان موهایم را شانه کنی، که موهایم را با حوصله تار و پودش را ببافی و رج به رج ...


گفت:خوش به حال اونی که تو عاشقش بشی گفتم:خوش به حالت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد