مهربان یاد تو بر شعر من جان می دهد
درد من را چشم تو یک باره درمان می دهد
عشق من با هر حضور تو بهاری می شود
در رگم خون امیدی تازه جاری می شود
ای صدای تو ترنمهای باران بهار!
بر کویر سینه ام باران مهرت را ببار
ای نگاه تو خروشان تر ز دریای دلم!
خیره شو در من که بگریزد هراس باطلم