باران غم درساحل نگاهم

چکیده خاطرات از یک دلشکسته وتنها

باران غم درساحل نگاهم

چکیده خاطرات از یک دلشکسته وتنها

سکوت بالا تر از فریاد


سرزمینی برای باریدن ندارم
وقتی بازوانت را
زنی می دزدد از من
و دوان دوان...



عشق
اتفاقی نیست که هر روز
هر دقیقه
بیفتد
اگر افتاد
باید دودستی چسبید اش!
..
باید می گذاشتی دودستی بچسبم
به رویاهایمان
به عشق
به قایق هایی که نجاتمان می دادند!


گرفته شده از صفحه خانم مهدیه لطیفی