امشب ازآن شب های است که
دلم هوای آغوشت را کرده
افسوس که جز پاهای بغل کرده ام
مهمان دیگری ندارم!............
امروز هم احساس تنهایی میکنم
تنهای تنها در سرزمینی نا آشنا...
میان حقایقی که از آن گریزانم!
در این هنگام بدنبال کسی میگردم تا حرف دلم را برایش بازگو کنم
اما وقتی که از همه چیزو همه کس نا امید میشوم
به خلوت ترین مکان پناه می برم وبه دور از چشم دیگران اشک می ریزم
اشک هایی که بیان کننده ی دردهای درونی ام هستند!
وتنها یاد خداوند ست که تجلی بخش دنیای تنهایی و بی کسیم می شود
پس به امید او زندگی می کنم چون به این باور رسیده ام که...
این نیز بگذرد!!
salam didi oomaaadaaam???
toam vebe ghashangi dariiiiiiiiiiiiiiiiii